تاثیر حقوق بین الملل بر گستره زندگی بشریت

اینکه حقوق و منشا آن چیست، قابل ذکر در اینجا نمیباشد؛ اما، با فرض بر آشنایی یا آن، به سراغ عنوان مطلب میرویم.

شاید اگر شما هم با حقوق بین الملل آشنایی داشته باشید، حتما خواهید شنید یا خودتان از معتقدان به آن هستید که حقوق بین الملل از توهمات ساختگی بشر است و یا اینکه نمینواند جلوی سیاست قد علم کند، اینکه این اندیشه تا چه اندازه درست است، در ادامه مطلب به آن میپردازیم.

نخست باید به یک یا دو قرن گذشته، نگاهی گذرا داشته باشیم و دنیای سیاست را که دست خوش تغییراتی شده است، با خوبی درک و سنجش کنیم. شاید در این سیر زودگذر تاریخی، برده هایی را تصور کنیم که برای خوش گذرانی اربابان، با فجیعانه ترین شکل ممکن کشته میشدند؛ شاید بیمارانی را ببینیم که از مردم طرد میشدند و اندیشه ها و اوهامات و خرافات ساختگی دست بشر و همه و همه از مواردی هستند که امروز شاید به ندرت بتوان آن ها را مشاهده کرد؛ پس حقوق بین الملل و حاکمیت آن بر صحنه زندگی بشریت؛ بی تأثیر نبوده است..

از طرفی، همه ما میدانیم که حقوق بین الملل و منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد که رکن اساسی اعطای حقوق به بشریت میباشد و تقریبا همه کشورها آن را پذیرفته اند، به درستی اجرا نمیشود ولی اجرای کامل آن نیز دور از انتظار نخواهد بود.

از سویی دیگر، میتوان جنبش فمینیسم را مشاهده کرد که نقش بسزایی در انقلاب جنسیتی ایفا کرد_ این که اندیشه های این جنبش و اهداف آن تا چه اندازه درست و کارآمد است، قابل ذکر در اینجا نیست_ اما میبینیم که همین جنبش که حقوق زنان را در سراسر زمین مطالبه میکند، شکل و نحوه حکومت و زندگی بشریت را دستخوش دگرگونی هایی کرده است.

حقوق پیوند عمیقی با سیاست دارد، وکیل خوبی نیست که سیاستمدار نباشد، قاضی مطرحی نیست که سیاست مدار نباشد، با همین دلیل نمیتوان أن ها را فرشتگان و ناجی بشریت تصور کرد و از آن ها توقع ساختن دنیایی عاری از ستم و بیداد را داشت؛  کما اینکه باید اصحاب فرهنگ را موثر در حقوق دانست که با بازتاب چهره ای دیگر و مشاهده از نمایی دیگر به جهان، وضع کنندگان حقوق را مجاب میکنند تا آن ها هم دنیا را از زاویه خود ببینند.

بنا به نظر بنده، تأثیر اصحاب فرهنگ و رسانه در برپایی حقوق بین الملل به معنای واقعی کلمه، به مراتب بیش تر از وکیل یا قاضی است.